بررسی استراتژی تحریم و هژمون ايالات متحده امريكا

ساخت وبلاگ

آمریکا مانند سایر قدرتهای جهانی از اوایل قرن بیستم در جستجوی بهره گیری از امکانات خاورمیانه بویژه نفت آن ، پا به منطقه گذاشت و در آن نفوذ کرد و این نفود تا اواخر سده، کم و بیش به صورت فرایند هایی ادامه یافت. اما با فروپاشی شوروی و شروع مجدد فعالیت اروپای متحد و همچنین ظهور معارضان منطقه ای، این نفوذ روبه کاهش گذاشته و یا حداقل تهدید می شود. متخصصان روابط بین الملل نیز با استناد به نظریه هایی چون "ثبات مبتنی بر سیطره" اذعان می کنند که یکی از شاخص های بنیادین قدرت هژمون در هر عصری کنترل منابع، خطوط و مسیرهای انتقال انرژی بوده است. بنابراین، آمریکا به منظور حفظ جایگاه جهانی خود باید بر مناطق یاد شده مسلط باشد، بنابراین منطقه خاورمیانه و ذخایر نفتی آن که همچون سه دهه گذشته از سه بُعدِ «ذخایر اثبات شده»،«ظرفیت تولید »و« امکان انتقال نفت»، منطقه‌ای کلیدی برای امنیت جهانی انرژی است مرکز ثقل نظام جهانی بود که با کنترل بر آن می توان بر مناطق حساس مسلط باشد.درحال حاضرآمریکا بزرگترین و تاثیر گذارترین بازیگر عرصه جهانی انرژی به ویژه در حوزه ی نفت است؛ این کشور ضمن اینکه بزرگترین مصرف کننده نفت جهان محسوب می شود از طریق به کارگیری اهرم های قدرت خود نقش اساسی در هدایت نظام ساماندهی جهانی نفت ایفا می کند به گونه ای که تامین کننده منافع ملی اش باشد. استراتژیست ها و سیاستگذاران آمریکایی متوجه شدند که دیگر مانند گذشته قادر نخواهند بود کشورهای قاره اروپا را در راستای تحقق اهداف سیاست خارجی خود و پیروی از آمریکا وادار کند. آنها دریافته اند که راه مهار اروپای متحد، ژاپن، ایران و سایر کشورها در اختیار گرفتن منابع انرژی جهان یعنی نفت می باشد.

با این حال آمریکا در راستای اهداف خود و تلاش برای دستیابی به هژمونی در جهان با موانعی روبه رو است. این موانع شامل موانع نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می باشند. در همین راستا می توان ایران و ایدئولوژی اش را به عنوان مانعی بر سر راه آمریکا قلمداد نمود. همانگونه که گرامشی عنوان می نماید هژمونی نیازمند مشروعیت می باشد آمریکا نیز تلاش خویش را مصروف داشته تا ساختارهای مورد نظر خود در عرصه اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را در عرصه جهانی مشروعیت بخشد. آمریکا در راستای مشروعیت بخشی به الگوی سیاسی مورد نظر خود سعی نموده که انقلاب ایران و الگوی سیاسی مبتنی بر عدم جدایی دین و سیاست که مطرح نموده است را در عرصه بین المللی به حربه های گوناگون به شکست کشاند. در این راستا یکی از حربه های آمریکا همانا اقدامات اقتصادی می باشد. آمریکا در هر دوره ای به بهانه ای گروهی از کشورها را تحریم کرده است. از اوایل دوران جنگ سرد، کشورهای بلوک شرق، دهه هشتاد رژیم های مارکسیست و از اواخر دهه 80 کشورهای به ادعای آمریکا حامی تروریست هدف اصلی این تحریم ها بوده اند. از 1945 تا 1990، 170 تحریم صورت گرفته که در 74 مورد این تحریم ها آمریکا به تنهایی حضور داشته است. طرح تحریم علیه ایران که با حادثه گروگانگیری از سفارت آمریکا در ایران آغاز شده با بهانه هایی مبنی بر حمایت از تروریسم، اخلال در روند صلح خاورمیانه و تلاش برای دستیابی به سلاح های کشتار جمعی دنبال شده است. اگر چه تلاش آمریکا به منظور جلوگیری از تبدیل شدن نفت به یک سلاح سیاسی در دست دشمنانش از مسائلی است که نقش اساسی در این تحریم ها دارد.

 با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد آمریکا خود را در جهانی فاقد رقیب می دید که دیگر در آن نشانه ای از وجود یک قطب قوی قدرت وجود نداشت که بتواند در مقابل آمریکا بایستد. بدین منظور آمریکا طرح هایی را به منظور تنظیم امور جهان آنگونه که آمریکا می خواهد باشد ارائه نمود. مرکز ثقل این طرحها همانا منطقه خلیج فارس به عنوان کانون انرژی جهان بود. نمونه ای از این اقدامات را می توان، اقدام نظامی برای سرنگونی صدام حسین، ارائه طرح خاورمیانه بزرگ که  براي نخستين بار در 12 سپتامبر 2002 توسط کولين پاول مطرح گرديد، دادن مأموریت به یک گروه پژوهشی، از سوی شورای روابط خارجی آمریکا و مؤسسة جیمز بیکرِ دانشگاه رایس که مأموریت یافت تا چالش‌های فراروی ایالات متحده در زمینة انرژی را شناسایی و ارزیابی کند و توصیه‌ها و راه‌حل‌های خود را برای کاهش آسیب پذیری آمریکا، در قالب گزارشی صریح و مستقل، ارائه نماید. که البته گزارش این گروه، به یکی از مبانی دیدگاه‌های دولت بوش در قبال انرژی و خاورمیانه تبدیل شد؛ بعدها، یافته‌ها، ارزیابی‌ها و توصیه‌های این گروه کاری، در سیاست ملی انرژی و استراتژی امنیت ملی ایالات متحده، و به‌ویژه در سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا تجلی پیدا کرد.

برخی از اقدامات نیز که صرفاً ایران را مورد هدف قرار داده همانا طرح مهاردوجانبه، قانون داماتو و تحریم هایی که در همین راستا صورت گرفته است و اقداماتی که در مجامع بین المللی آمریکا علیه ایران انجام داده از جمله اقدامات آمریکا به منظور جلوگیری از دستیابی به انرژی هسته ای و غیره را می توان نام برد.

این استراتژیها، طبعاً با موقعیت، و جهت گیری های کشورها تفسیر می شود. و تأثیراتی را بر هر یک از کشورها خواهد گذاشت. ایران به عنوان یکی از کشورهای مستقر در منطقه خاورمیانه همواره تحت تأثیر این سیاست ها قرار داشته است و سیاستهای انرژیک (نفتی) خود را تحت تاثیر عوامل داخلی، منطقه ای و بین الملل در پیش گرفته است. بروز انقلاب در ایران ایستارهای نظام سیاسی را با تحولی ژرف همراه ساخت. جهت گیری سیاست خارجی را دگرگون ساخت. این امر منجر به اتخاذ سیاست های متفاوتی در مقایسه با دوران رژیم پیشین شد و ایدئولوژی متفاوتی را ارائه نمود. این ایدئولوژی نیز به نوبه خود مفروضه های قابل پذیرشی را برای پیروان خود فراهم آورد. مبنای دوستی، خصومت، سیاست های همکاری جویانه و حتی الگوهای تعارض در برخورد با واحدهای سیاسی، ناشی از ایدئولوژی حاکم بر نظام سیاسی است و ایران بعد از انقلاب از این امر مستثنی نبود. بگونه ای که بعد از انقلاب شاهد تحول در سیاست های نفتی ایران هستیم. ایران بعد از انقلاب سیاستهای نفتی خود را بر مبنای عوامل چندی اتخاذ نموده که عبارت بوده اند از، تصور دولت مردان کشور نسبت به محیط بین المللی (خودی و غیر خودی در نظام بین الملل)، نقش و جایگاه کشور در نظام بین الملل، باورهای مردم از جایگاه نفت در سیاست های داخلی و خارجی، نقش و جایگاه نفت در توسعه اقتصادی کشور و مسائل صنعت نفت کشور و همچنین سیاستهای کشورهای عضو اوپک و بازیگران موثر خارج از اوپک همانند آمریکا به عنوان بزرگترین مصرف کننده نفت در جهان. به هر حال بخاطر مسائل ایدئولوژیک خصومت میان ایران و آمریکا همواره ادامه داشته است و آمریکا هیچگاه از سیاست تحریم  و فشار ایران دست نکشیده است و استراتژی ایران ، حفظ ثبات قدرت و خروج هژمون آمریکا از منطقه خاورمیانه است.

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) ...
ما را در سایت السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaharisefato بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 27 ارديبهشت 1401 ساعت: 2:49